نویسنده در خواندن کتاب نباید انتخابی عمل کند/ اندیشیدن از تقابل‌ها سرچشمه می‌گیرد

علی اصغر عزتی‌پاک در گفت‌وگو با ایبنا:

نویسنده در خواندن کتاب نباید انتخابی عمل کند/ اندیشیدن از تقابل‌ها سرچشمه می‌گیرد

نویسنده و داستان‌نویس ادبیات دینی مطرح کرد: نویسنده در خواندن کتاب نباید انتخابی عمل کند و آثاری را بخواند که همسو با تفکراتش است، چرا که این رویکرد مترادف است با خودکشی و مرگ نویسنده، بنابراین در حوزه نویسندگی اینکه صرفاً منابعی را بخوانیم که با عقایدمان همخوان هستند رسماً یک خودکشی است چرا که اندیشیدن از تقابل‌ها سرچشمه می‌گیرد، گفتگوهای کشنده، به قلم و فکر نویسنده حیات می‌بخشد و از طرفی تائیدها ریشه تفکر را خشک و تعطیل می‌کند.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -سمیه خاتونی: علی اصغر عزتی‌پاک نویسنده و داستان‌نویس ایرانی است. رمان‌ها و مجموعه‌داستان‌های او نظیر مجموعه داستان می‌مانم پشت در»، زود برمی‌گردیم» و باغ کیانوش» نامزد یا برنده جایزه‌های ادبی مختلفی بوده‌اند. وی داور بخش ادبیات‌دینی در سوگواره روضه‌های داستانی بود. از این رو به سراغش رفتیم تا با او درباره ادبیات داستانی دینی، چالش‌ها، هدف‌گذاری‌ها و تفاوت‌های این شاخه ادبی با دیگر شاخه‌ها گفتگو کنیم. همچنین به رویکردهایی که یک نویسنده حرفه‌ای باید در روزگار معاصر اتخاذ کند، نیز نقبی خواهیم زد. در ادامه، گفت‌وگوی خبرنگار ایبنا را با این نویسنده می‌خوانیم.

ادبیات داستانی دینی، از جمله شاخه‌های نوظهور در تاریخ ادبیات فارسی ایران است، از این رو ابتدا درباره محوریت این حوزه و کارکرد آن در جامعه ادبی توضیح دهید؟

داستان دینی ماجرای گسترده و وسیعی دارد و به زعم من با توجه به اینکه دین به تمام مسائل و خصایل انسانی می‌پردازد، این حوزه می‌تواند مشمول بیشتر آثار ادبی‌ای باشد که انسان را به رستگاری، غلبه خیر بر شر و رسیدن به اخلاق نیکو دعوت کند.

با این حال چه ومی دارد که ما شاخه‌ای را به ادبیات دینی اختصاص دهیم؟ در حالی که مولفه اصلی داستان و رمان، سفر شخصیت از تاریکی به روشنایی و حصول کاتارسیس است که مترادف آن همان تزکیه نفس در هنر و ادب فارسی است.

بله، قبول دارم که عمده آثار به نحوی برگرفته از عقاید و باورهای مردم بیانگر تقابل انسان با خود، پیرامون، محیط و دیگران است. اما در این حوزه نسبت انسان با خدا و ایمان، سوژه هسته اصلی داستان است. مثلاً در ترس‌ولرز» اثر سورن‌کی‌یرکگور این فیلسوف بزرگ، به کاوش در روانشناسی دین می‌پردازد و سوال ایمان چیست؟» را در بستر ارتباط عاطفی و روانشناختی میان انسان و خدا مطرح می‌کند. این اثر علاوه بر تأثیری شگرف بر الهیات مسیحیت پروتستان، اگزیستانسیالیسم سده بیستم را پیش‌بینی کرد و بسیاری از جان‌مایه‌های این مکتب فکری را بنیان نهاد. در ادبیات داستانی دینی نیز نویسنده با سوژه کردن دین، ایمان و نسبت انسان با خدا به صورت متمرکزتری به این مضامین می‌پردازد. در حال حاضر کلیساها برای هر چه بهتر اشاعه دادن دین مسیحیت این رویکرد را در پیش گرفته و با بررسی آثار در تمام دنیا، به آثار برجسته‌ای که در موضع معرفت‌شناسی مسیحی تالیف شده‌اند، جایزه می‌دهند. اینگونه پیروان دین مسیح می‌دانند خواندن چه اثری به آنها در تقویت ایمان‌شان کمک خواهد کرد. این یک کار روتین و معمولی در جهان است و اتفاقاً این شاخه‌شاخه شدن و جداسازی ژانری از ویژگی‌های این روزگار است. با این جداسازی می‌توان به گونه‌های مختلف ادبی ازجمله پلیسی، جنایی، فانتزی و یا تاریخی با برشمردن مولفه‌های هر اثر جایزه داد. همین‌طور ما نیز در ادبیات داستانی دینی با برگزاری یک رویداد ادبی از بین آثار تالیف شده، به آثار عمیق‌تر از منظر زیبایی‌شناسی توجهی ویژه خواهیم داشت.

انگاشت شما از داوری این رویداد با خوانش آثاری که ارسال شده بود، چه بود؟ به این معنی که هم اکنون ما در حوزه ادبیات دینی در کجای مسیر قرار داریم؟

بخشی از نویسندگانی که در این سوگواره شرکت کرده بودند از نویسندگان مطرحی بودند که پیش از این برنده جوایز مختلف ادبی از جمله جایزه جلال بودند. اما عنوان جشنواره که من از ابتدا یعنی سال گذشته به آن نقد داشتم، غلط‌انداز است و برای شرکت‌کنندگان این تداعی غلط را جانمایی می‌کند که فکر می‌کنند آمده‌اند تا روضه بخوانند! عنوان روضه‌های داستانی در دوره کرونا اتخاذ شد و مناسب با همان حال و هوا بود. در خوانش آثار هم عموم دوستانی که اثر فرستاده بودند، آثارشان عجین و قرین با مرگ بود، یعنی بخش عمده‌ای از داستان‌ها در غسالخانه می‌گذشت و این مسئله خیلی آزاردهنده بود. در حالی که ادبیات دینی قرار است فرهنگ عاشورا را زنده کند پس می‌بایست امیدآفرین و زندگی‌بخش باشد.

من در سفر پیاده‌روی اربعین در جای‌جای سفر، بنری می‌دیدم که روی آن کلامی از امام‌حسین (ع) نوشته بود، که من قیام کرده‌ام برای زندگی. از روی این بنر عکس گرفتم و برای دوستان آوردم تا این انگاره اشتباه از میل به شهادت طلبی را کم‌رنگ کنم. یک از مهم‌ترین پیام‌های امام حسین (ع) از حماسه عاشورا این بود که شهادت من قرار است برای شما زندگی بیاورد. متاسفانه این بخش از عاشورا نادیده گرفته شده و به طور کلی دین برای حیات بخشیدن و نوید دادن به زندگی است و نه مرگ و

از نسبتی بگویید که برای یک نویسنده میان خواندن و نوشتن وجود دارد.

نویسنده خوب کسی است که بیشتر از آنکه بنویسد، بخواند. در واقع یک نویسنده خوب، در ابتدا یک خواننده خوب است. کسی که در هر حوزه‌ای فرقی ندارد تاریخ، دین، ت و مسائل انسان، عمده آثار برجسته را مطالعه کرده باشد تا از این راه به معارف بشری روزگار خود آگاه باشد. اینجا جایی است که نویسنده می‌بایست در آن خانه کند و سپس حرکت کند. قاعده این است که تا زمانی که این زنجیره از دانش و معارف را نشناسی، طبیعتاً نمی‌توانی حلقه‌ای از این زنجیره باشی. من فکر می‌کنم بنا بر مسیر نویسندگی، این میزان در هر دوره متفاوت است. مثلاً در دوران ابتدایی که به نوعی آموزش به حساب می‌آید ممکن است بیشتر و یا در دوره‌ای که نیاز پیدا می‌کنید به عنوان یک نویسنده در حوزه‌ای اطلاعات بیشتری کسب کنید حتی شاید بیشتر از دوره ابتدایی باید بخوانیم، اما قطع به یقین نویسنده زمانی را که به خواندن اختصاص می‌دهد بیشتر از نوشتن است و نویسنده‌ای که کمتر بخواند، رگ حیاتش خشک خواهد شد.

خیلی ها مدعی هستن که نویسندگان خوبی هستند، اما آثارشان دیده نمی‌شود

نویسنده حرفه‌ای شدن نه تنها در کشور ما که درهمه دنیا سخت است. در همه دنیا تنها عده کمی از نویسندگان هستند که در رویدادهای ادبی برگزیده و از این راه ارتزاق می‌کنند.

آیا شبکه ارتباطی نویسنده و اصطلاحاً مافیا در حوزه نویسندگی هم وجود دارد، که به صورت شبکه ای بخواهند نویسنده‌ای را مطرح کنند؟

خیر، چون هیچکس جز مردم و جامعه تعیین‌کننده نهایی یک اثر خوب نیستند. بالعکس چیزی که مصطلح است که مردم کتاب نمی خوانند، اتفاقاً اثر خوب راه خودش را باز می‌کند و حتی به مرزبندی‌ها و کشورها هم محدود نمی‌شود. مانند رمان ملت عشق» از الیف شافاک که اتفاقاً توسط منتقدان نه دیده و نه تحسین شد. این مردم بودند که با استقبال خود آن را جهانی کردند، اثری که از نظر منتقدان نه تنها خوب که حتی بد بود. حتی بازی‌های رسانه‌ای که می‌بینیم به یکباره یک اثر را بولد می‌کنند، تاثیری در فروش کتاب ندارند.

اتفاقاً در چرخه پرفروش شدن مردم بیش از هرچیزی سهیم هستند. به یاد دارم اثری را که از طرف ناشران رد شده بود و رسانه‌ها نیز توجهی به آن نداشتند این اثر درنهایت با هزینه شخصی نویسنده چاپ شد و به مرور از سوی مردم حمایت شد و بعد ناشران برای چاپ مجدد درخواست دادند و حتی درجشنواره هم جایزه گرفت. پس مسئله اصلی مخاطب است و اگر نویسنده‌ای بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند، رسانه، ناشر و بعضاً جشنواره‌ها هم ناگزیر به سوی آن سرازیر می‌شوند. من این دست از بهانه‌ها را در میان نویسندگان نوعی بهانه‌تراشی قلمداد می‌کنم به این خاطر که فکر می‌کنیم دیگران ما را باید به عنوان نویسنده معرفی کنند! در حالی اثر یک رابطه دو سویه بین مولف و مخاطب است و باقی مسائل حاشیه است. همان طور که در طول این سال‌ها شاهد بودیم که جشنواره‌ها به بسیاری از کتاب‌‎ها جایزه داده اند اما پس از جایزه هیچ اتفاق خوبی برای اثر نیفتاد و از طرفی نیز شاهدیم که کتاب‌هایی که در جشنواره به آنها بی توجهی شده در بازار نشر مانند برگ زر فروش رفته است.

به عنوان یک نویسنده دینی که با باورها و اعتقادات سروکار دارد، آیا پیش می‌آید نسبت به برخی مسائل برایتان شبهه ایجاد شود و سبب شود که خود را به چالش‌های سخت بکشید تا جایی که برخی اعتقادات و مواضع خود را نسبت به یک سری موضوعات تغییردهید؟

همیشه، اینگونه است.

آیا در این مسیرممکن است، این سختی را به جان بخرید که برای اشراف پیدا کردن بیشتر، به منابعی رجوع کنید که شاید آنها را قبول ندارید؟

این حرف‌ها درباره کسی که دراین فضا نفس می‌کشد، موضوعیت ندارد. نویسنده کارش تفکر است پس از هر نوع چالشی استقبال می‌کند. نویسنده‌ای که به مسائل خود، فلسفه و هستی فکر نکند در آنها تشکیک و تردید نکند وماً قادر به ادامه دادن نیست و نهایتاً یک پیرو است نه نویسنده اصیل! در واقع برای نویسنده همه چیز از یک پرسش و تردید شروع می‌شود و در ادامه اوست که با این مواد، بنای مطلوب خود را می‌سازد.

با این وضع احساس می‌کنم عمده مشکلات نویسندگان ناموفق ما همین است که به یک جریان مشخص تن داده و پیرو شده‌اند به جای مولف بودن به جریانی ثابت تبدیل شده‌اند.

من به شخصه آنها را نویسنده نمی‌دانم. نویسنده اصیل در مسائل خود، جامعه و اطرافش تفکر می‌کند و موضوعات را از صافی ذهن خود عبور می‌دهد و با آگاهی کامل از تناقضات و تطابقات وارد مسیر می‌شود. با این تمهید که بدون قضاوت اثری خلق کند که پیام نهایی‌اش مرز تناقضات و تضاد بشر را درگستره هستی کم رنگ کند و حتی اگر نمی‌تواند، دست کم مضامین انسانی را شفاف کند.

آیا نویسنده در خواندن و رجوع به منابع باید با احتیاط عمل کند؟

نویسنده در خواندن کتاب نباید انتخابی عمل کند و آثاری را بخواند که همسو با تفکراتش است، چرا که این رویکرد مترادف است با خودکشی و مرگ نویسنده، بنابراین در حوزه نویسندگی اینکه صرفاً منابعی را بخوانیم که با عقایدمان همخوان هستند رسماً یک خودکشی است چرا که اندیشیدن از تقابل‌ها سرچشمه می‌گیرد، گفتگوهای کشنده، به قلم و فکر نویسنده حیات می‌بخشد و از طرفی تائیدها ریشه تفکر را خشک و تعطیل می‌کند. من به شخصه فارغ از هیچ مرزبندی، تمامی آثاری که تالیف می‌شوند را بدون صف‌بندی و گروه‌بندی می‌خوانم چرا که معتقدم همه در یک جریان در حال حرکت هستیم و هر کسی در حال پرورش یک بخش از روایت انسان و هستی است و اگر کسی بخواهد در این میان صدای مخالف از هر طرف را نشنود، ابتدا به خود ظلم کرده و بعد به کشوری که بخشی از صدای آن را نادیده گرفته است.

سومین کتاب «مریم وحیدی»، نویسنده توانمند و خوش قلم استان خراسان شمالی منتشر شد.

خبر خوب برای نویسندگان؛ نامگذاری ایده‌آل کتاب با هوش مصنوعی

کتاب «تجزیه و تحلیل حوادث ناشی از برق» در بجنورد منتشر شد

کلاس انشا سنگ‌بنای نوشتن و خواندن است

کتاب های آموزش زبان انگلیسی ویژه کلیه سنین و مقاطع

کتاب «مهارت‌های زندگی» در خراسان شمالی چاپ و به بازار کتاب عرضه شد

تهدیدهای هوش مصنوعی برای صنعت نشر کتاب

نویسنده ,ادبیات ,دینی ,آثار ,خواندن ,حوزه ,تقابل‌ها سرچشمه ,ادبیات داستانی ,نباید انتخابی ,کتاب نباید ,خواندن کتاب ,کتاب نباید انتخابی ,تقابل‌ها سرچشمه می‌گیرد، ,سرچشمه می‌گیرد، گفتگوهای ,می‌گیرد، گفتگوهای کشنده،
مشخصات
آخرین جستجو ها